جریانات زندگی فافا

من اوووولین حقوق زندگیموووو گرفتمممممم

یه هفته براش نخوابیدم

هرباری که میرم تو سایت سنجش و نقطه قبولی رو نگاه میکنم قلبم تند تر میزنه

کارم تموم شد ولی نتیجش معلوم نیست

و در اخر هیچکس یادش نمیاد تو داری چیکار میکنی و کجا درس میخونی و چی میخونی

خودت میمونی و خودت

جوری انتخاباتو پیش ببر که دوس داری

اینو منی بهت میگم که از نمونه دولتی تجربی انصراف دادم و رفتم عادی ریاضی خوندم

و رشته ای که دوست داشتمو علارقم اینکه دانشگاه خیلی مطرحی نبود اما از دانشگاه های مطرح بالاتر گذاشتم

این یه سال خیلی اذیت شدم

ولی خیلی چیزا یاد گرفتم

بنظرم این ی سال زمانی مناسب بود که من برام خیلی چیزا اهمیتشون مشخص بشه

الانم هنوز مشخص نیس برم به اون شهر

هنوز۴ماه دیگه مشخص میشه که اخر میرم یا نه

ولی دارم از الان براش اماده میشم

خیلی خستم و الان نمیخوام بهتون بگم چیکار میکنم

فقط بگم هرچقدرم سختی دارم میکشم

خوشحالم که بار روانی روم کمتر شده

قبلا جسمم راحت بود اما روحم عذاب میکشید

جوری شده که یادم میره حتی غذا نخوردم

خلاصه هنوز خیلی راه مونده تا این چالش تحقق پیدا کنه و به هدفش برسه

و بالاخره به خودت میای میبینی خیال بافیات راست شده

تو یوتوب پرسیده بودم من میخوام برم ترم اول بنظرتون چیارو تو این مدت یاد بگیرم؟

بهم پینشهاد دادن نرم افزارهای پایه رو یاد بگیرم

مثلا وورد و اکسل و پاور

وای بخدا برم دانشگاه مثل منگلام

هیچی بلد نیستم

امروز رفتم بانک مثل خنگا همینطور اشتباه مینوشتم و کارمندا رو دیوانه کرده بودم

ولی خب تا نرم که یاد نمیگیرم

این چند روز خیلی مشغولم

ولی باید بشینم ویدیو های وورد رو کامل کنم

فردا تایم خالیم وورد کار میکنم و ویدیو میبینم

فعلا میخوام بخوابم

امروز رفتم بانک و کارتمو گرفتم

خودم میدونم دلیل این استرس و خنگ بازیام اینه که تاحالا کار اداری نکردم

خلاصه

۳روز اینده خیلی روزایه سختی خواهد بود برام در واقع سخت که نه پر فشار

ایشاللع که یکشنبه کارم تموم میشه و میرم حساب بانک تجارت باز میکنم

امشب از این خستگیا که حالت خوبه دارم

هروقت که میام از سختی راه بترسم

به چرت و پرتا و فضایی که دارم توش زندگی میکنم فکر میکنم و میگم

میخوای همینجا بمونی؟

میخوای این اسایش نسبی رو تحمل کنی یا سختی شیرین راهو؟

میدونم روزای سختی پیش رومه

ولی هرچقدرم سخت باشه

از افسردگی و حال بد روحی که داشتم بهتره

خدارو روزی هزاربار شکر میکنم

خدایا شکرت🩷

نکنه نشه

از سختیاش میترسم

امیدوارم علوم کامپیوتر فردوسی مجاز شده باشم پاشم برم اینجا

درسته همه چی داره خوب پیش میره ولی من هنوز خیلی میترسم

فردا کلی ‌کار دارم

باید مدارکمو ببرم برای ثبت نام

سیمکارت به نام خودم بگیرم

سایت هم که بستس

امشب برای ی اگهی استخدامی پیام دادم

برای منشی مطب دندونپزشکی

مردک بی ادبه بی خانواده

اصن جوری حرف زد

بچه ها خیلی نگرانم بابت خوابگاه

بهم میدن نمیدن

هزینش چطور میشه

امیدوارم بدن واقعا

خیلی وقته احساس بی حالی میکنم

فردا صبح حتما میرم ازمایش میدم ببینم چی کم دارم

باید مکمل مصرف کنم

Pov:تو دانشگاه و رشته ای که دوس داریو قبول شدی و الان کانال و صفحشو دنبال میکنی بدون حسرت

کلی منتظر خبر از من باشین قراره کلی تو دانشگاه بترکونم

باورت میشه؟ سه سال پیش زیر ویدیو اقای بهشتی تو یوتوب نوشتم با چه رتبه ای قبول شدین؟ دیشب کامنت گذاشتم من قبوللللل شدمممممممم اقای بهشتییییییییییی

انقد حس خوب دارم ک نمیدونم چیو از کجا بنویسم

از اینکه میرم کامنتا چندسال پیشمو تو یوتوب جواب میدم که قبول شدم؟

از اینکه دارم کلی خوشحالیمو بروز میدم به دوستام؟

ولی اینجا تنها جاییه که دوست و دشمنت رو متوجه میشی

نمیدونم چی باید بگم و چجوری بگم

نمیدونم باید خوشحال باشم یا بیخیال

اره من قبول شدم

همون چیزی که چندین سال عاشقش بودم

جایی که چندین سال جای جایشو نگاه میکردم

دانشگاهی که حتی عکسامم توش میدونستم کجا میخوام بگیرم

رشته ای حتی به دکتراشم فکر کردم

بله من چند رسانه ای تبریز قبول شدم

ادمای بی شعور ادمایه بی شعوری هم انتخاب میکنن

تقصیر ما نیست

تو رفتار ادمای بی شخصیت سعی کنین بگین حق با شماست

چون هرچقدرم به یه ادم بیشعور گوشزد کنی فایده ای نداره

امروز خیلی زود تر از بقیه روزا شروع شد

از حوالی ساعتای۸ونیم

امروز هوا واقعا عالی و بوسدنیه واقعا دوس دارم برم بیرون و از هوا لذت ببرم

نهار مهمون داشتیم

دخترعمو مامانم

ما خانوادگی دلمه خیلی دوس داریم

چند مدل امروز درست کردیم برگ و کلم و گوجه

من گوجه هارو خالی میکردم

بعدم مشغول تمیز کردن خونه و اتاق شدم

و مرتب کردن لباسا

اخرم وقتی مهمونا اومدن هنوز لباسام عوض نکرده بودم و سریع بعد سلام رفتم

خلاصه که خوش گذشت و خوب بود ۱۰دقیقه پیش رفتن

خیلی دلم شلوار میخواد امروز باید برم بگیرم

و ی کیف دوشی دانشجویی

انقد میگم دانشجو دانشجو هنوز جوابا نیومده من برای همه چیم برنامه ریزی کردم😂💔

امیدوارم خدا نزنه تو ذوقم

حس میکنم این تنها زمانیه که رویاپردازی مجازه

روز دوم جنجالی شروع شد

اگر اوکی شد خبرشو میدم

برای سهولت برای نوشتن چالش بعد از یه ساله شدنش و با توجه به عوض شدن هدفام تصمیم گرفتم از روز اول این چالشو فصل دومشو شروع کنم

ظهر لب تاپ هرکاری کردم تایپش فارسی نشد نتونستم بنویسم الانم سایت داره ارور میده امیدوارم ثبت بکنه اخه دیشب بود فکر کنم کلی نوشتم ثبت نشد البته تو تلگرام

حالم خیلی بهتره انگار یه نور امیدی تو قلبم روشن شده که همونی که میخوام قراره بشه و روزا خوبی درراهه

خستم از افکار پوسیده ولی هیچ راهی برای عوض کردن ذهنیت اونا نیست مگر اینکه در جریان کارهام و زندگیم قرارشون ندم که بهترین راه همینه

این مدتی که فشار روانی روم بود به طور کامل رفتارهایی که میکردم شخصیتمو زیر سوال برده

هم ادب نداشتم و هم احترامم قاعل نبودم و هم بدون فکر فقط فی البداهه حرف میزدم انگاری که یادم میرفت من قراره بعدا هم با اون ادم یا جمع حرف بزنم

ولی خودمم میدونستم این روزا میگذره و قراره حالم خوب بشه

من دلم یه دلیل واسه اعتماد به نفس میخواستم

وای ۳ساعته درگیرم ۴تا خط انگلیسی حرف بزنم

چند وقته که دارم دنبال کار میگردم

تو اگهی های تلگرام

پول دراوردن واقعا سخته دختر

خیلی این مدت خودمو شماتت کردم که کاش انتخاب رشتمو جور دیگه ای میچیدم

جوری که یه رشته مهندسی یه دانشگاه دولتی خوب میاوردم

مثلا مهندسی شیمی دانشگاه اصفهان

ولی اخرش چی عزیزدلم؟

تو فقط دوران دانشجوییت تامین شده بود

بعدش تو یه دختر شهرستانی بودی با علایق خاصه نرم افزاری و کامپیوتری

میخواستی چیکار کنی

اصن میتونستی هم بری یه شهر دیگه کار پیدا کنی

چمیدونم مشهد یا تهران یا اصفهان اصن

دوست داشتی؟حالت خوب بود؟قطعا نه

نهایت باید کلی کار سخت میکردم که دوست ندارم درسای سخت میخوندم که دوست ندارم

جایی کار کنم که دوست ندارم

و تلاش میکردم برای مهاجرت

و میرفتم تو یه کشور غریب

تک و تنها کاری میکردم که دوست ندارم

الان خوشحالم

حتی اگر دانشگاه دولتی چیزی که میخوام رو قبول نشم

یا حتی قبول بشم و بخاطر شرایط نتونم برم

میرم ازاد کامپیوتر میخونم

راحت ترم هستم برای کارایی که دوست دارم

وقتم ازاد تره

برمیگردم خونه

بیشتر میتونم درس بخونم

میخوام اشعار کتابای درسی رو بخونم تو اپارات بذارم

چون نور صفحه اذیتم میکرد دارم تو سیو مسیج تلگرامم مینویسم
چالش من از ی روز گرم پاییزی شروع شد
یادمه نشسته بودم رو صندلیا نزدیک پنجره حیاط کتابخونه و کسی هم فکر کنم نبود
یادمه میرفتم باشگاه اون موقع ها
صبح زود ساعتای ۸اینا
قبلشم میرفتم کلاس رانندگی اوه گفتم کلاس رانندگی
انگاری تا دوسال اعتبار هست برم گواهینامم بگیرم
امیدوارم بابام یکم سرش خلوت بشه بریم تمرین کنیم برم بگیرم خلاص بشم
از بحث دور نشیم
همین مانتو مشکیمو اکثرا میپوشیدم
و بارونیمو
چقدرم رانندگیم بد بود و نمیفهمیدم
بنده خدارو روانی کرده بودم
ای سگگگ کلی نوشتم ثبت نشد
دیگ حوصله ندارم
خلاصه ی سال گذشته و منم الان منتظر جواب کنکورم۰